ضحی زردکانلو | شهرآرانیوز - غروب یکی از روزهای آذر سال ۱۳۴۶ خورشیدی است. یک فولوکس واگن نارنجی مقابل عمارت دوطبقه زیبایی در خیابان شیرازی ۱۳ مشرف به ضلع شمالی باغ نادری مشهد پارک کرده است. مردی خوشسیما چمدان بهدست از خانه بیرون میزند و زمزمه میکند: «مرغ سحر...»، سوار فولوکس نارنجیاش میشود و شهر آبا و اجدادیاش را به قصد پایتخت ترک میکند و احتمالا چنین میخواند زیر لب که ما امروز چنین میخوانیم با فریاد: «زدو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی...».
حالا او بعد از ۵۳ سال برگشته است. به شهری که برایش آرزوی آواز داشت، به آن عشق میورزید و در آن حنجرههای طلاییاش را پرورش داده بود. او برگشته است، اما هیچکس از این برگشتن خشنود نیست. او برگشته تا برای همیشه در جوار خالق قاصدکش آرام بگیرد. او نه برای تحقق آرزوهایش و نه برای خواندن و نواختن از عشق برای مردم شهرش برگشته. او برگشته تا در همان خاکی که از آن سر برون آورد به خواب ابدی برود؛ و ما را برای همیشه با صدایش تنها بگذارد...، اما چه تنهایی و چه خلوت زیبایی است، خسرو آواز ایران! تاریخ هرگز نامت را فراموش نخواهد کرد. تو همان بزرگمردی که شکل اصیل هنر آواز در این مرز و بوم مدیون تکاپوهای توست؛ و امروز که از تمام روزهای سال سردتر است، تمام ایران با تو وداع میکند، تویی که گرمای حنجرهات پیامآور مهر بود و تمام مرزهای دستهبندیها و نگرشهای مختلف همزبانانت را زیر سقف اتحاد درنوردید.
آشنا برای همه
محمدرضا شجریان چندان نیازی به معرفی و توضیح ندارد. او در اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد متولد و در عمر هنری پربارش، به یکی از نمونههای نادر موسیقی و آواز کلاسیک ایرانی در تاریخ تبدیل شد. شجریان بدون تردید مهمترین و بهترین هنرمند عرصه موسیقی در تاریخ آواز ایران به شمار میرود. صحبت از مردی است که با تحمل مرارتهای پرشمار، ستون استوار زندهنگهداشتن موسیقی اصیل ایرانی در یک قرن اخیر لقب گرفت؛ دشواریهایی که هر کدامشان قصهای برای آموختن دارند و موجبات حیرت شنونده را فراهم میکنند. امروز حتی تصور رخت بربستنش از جهان، نه تنها هواداران و علاقهمندان موسیقی کلاسیک، بلکه تمام مردم ایران را اندوهگین خواهد کرد.
در مقام آموزگار
بنیانگذار گروه شهناز، فعالیت فرهنگی خود را در قامت معلم شروع کرد و خصیصه آموزگاری هرگز از وجههاش زائل نشد. او که مدتی طولانی در استخدام آموزش و پرورش بود و در سختترین شرایط به تربیت و آموزش اشتغال داشت، شاگردان مستقیم و غیرمستقیم زیادی را در طول بیش از ۶۰ سال فعالیت هنری خود تربیت کرد و امروز به نوعی آموزگار تمام هنرمندان معاصر عرصه موسیقی در ایران محسوب میشود؛ حتی کسانی که سبک او را در آواز دنبال نمیکنند. ردیف کردن اسامی شاگردان محمدرضا شجریان، از فرط شهرت، چندان جذابیتی ندارد؛ اما از خصلت معلمی او همین بس که تجسم تربیت واقعی شجریان در قالب یک هنرمند اصیل ایرانی متعلق به روزگار معاصر، فرزند شایستهاش همایون شجریان است که هر از چند گاهی با قطعات دلپذیرش روح مخاطبان را مینوازد و در کنار گروه هنرمندان همکیش خود، برای مبارزه با ابتذال موسیقی در ایران در تلاش است.
همایون شجریان، فارغ از اهمیتش به عنوان یک موسیقیدان برجسته، نمادی از تربیت والای یک هنرمند متعهد و بیحاشیه است که تمام تمرکز خود را بر حفظ اصالت و ارتقای سطح موسیقی ایرانی گذاشته است. همایون نمادی از تربیت استاد شجریان و صاحب وقار درخور شأن هنرمند ایرانی است که منش و یاد پدر را زنده نگه میدارد.
هنر ایرانیاسلامی
محمدرضا شجریان تا همیشه تمثال ویژه فرهنگ و هنر کشورمان خواهد بود؛ درست به همان معنایی که از این عبارت در فرهنگ ایرانیاسلامی مورد انتظار است. صحبت از مردی است که از یک طرف قرآن را استادانه روایت میکرد و نوای ربنای او سالها بخش جدایی ناپذیر ماه رمضان برای مردم ایران بوده و هست و از سوی دیگر، آوازهای ملی و میهنی جاودانهاش (بهطور خاص تصنیف معروف «سپیده» یا همان «ای ایرانای سرای امید...») که مایه انسجام ملی و تقویت روحیه میهنپرستی در بین مردم شده است. هنر شجریان و انتخابهای هوشمندانه او، بیش از هر چیز، بازنمود یک وحدت ایرانی باشکوه است که میتواند اقشار گوناگون را به یک سبک هنری متمایل کند.
جدای از آثار دینی فاخر و قطعات مهم سیاسی او در دوران انقلاب که به ترتیب باورهای دینی و شور ملی را با هنر ایرانی ترکیب میکردند، بخش دیگری از اهمیت هنری شجریان به استفاده بهجای او از متون ادبی شاخص تاریخ ایران بازمیگردد که به نوعی غنای ادبیات فارسی را به اوج میرساند. انتخابهای ادبی دقیق او از شعرای کلاسیک ایرانی مانند حافظ، سعدی، مولانا و خیام گرفته تا شاعران معاصری همچون نیما یوشیچ، مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج و... باعث شده است آثار او در مقام مجموعهای وزین از مهمترین اشعار ادبیات ایران، حائز اهمیت باشد.
کانون اجتماع هنرمندان
تلاشهای طولانی و پیگیر محمدرضا شجریان برای تثبیت جایگاه موسیقی اصیل، به خلق قطعات مختلف موسیقی و اجرای کنسرتها محدود نمیشود؛ بلکه او همواره با روحیهای که شایسته یک هنرمند متعهد است، به شکلهای گوناگون برای استحکام ساختارهای موسیقی سنتی تلاش کرده که تأسیس گروه «چاووش» از نمونههای شاخص آن است.
نگاهی به زندگی و مشی رفتاری استاد شجریان نشان میدهد که او علاوه بر اینکه یک هنرمند درجهیک در عرصه کاری خود بوده، همواره با بهرهگیری از روابط اجتماعی بالا و نگاه مسئولانهاش برای اعتلای موسیقی اصیل ایرانی، به دنبال ایجاد زمینه مناسب برای زندهنگهداشتن میراث گرانبهای هنر ایران زمین بوده است. از همین روی، زندگی شجریان پر از مراودات گوناگون و همکاریهای متعدد با مهمترین چهرههای هنر بومی کشورمان، از هوشنگ ابتهاج و محمدرضا لطفی گرفته تا پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده و کیهان کلهر بوده است؛ گویی این مرد هرگز ابایی از قدکشیدن همصنفهای خود نداشته است و بیش از آنکه به جایگاه خودش فکر کند، به تقویت ستونهای بنای موسیقی سنتی ایران توجه داشته است.
دلدادگی هنرمندانه
او همیشه یک دلباخته و عاشق هنر بوده و هرگز به چشم شغل به آن نگاه نکرده است. شجریان علاوه بر تبحر اعجابانگیزش در آواز به مثابه یک عشق ازلی و ابدی، تقریبا به تمام سازهای ایرانی هم مسلط بوده و نامش به عنوان مبدع چند ساز جدید در تاریخ موسیقی ایرانی ثبت شده است که از آن جمله میتوان به انواع سازهای «صراحی»، «شهرآشوب»، «بمساز» و... اشاره کرد. علاوه بر موسیقی، شجریان در خوشنویسی هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد که هنرش در این عرصه، تا حدودی تحتالشعاع اقتدار بیچون و چرای او در موسیقی قرار گرفته است.
به اینها تسلط به ادبیات و فهم درست محتوای آثار را هم اضافه کنید که اگر نبود این درک دقیق و درخور احترام، هرگز آثارش به این سطح از ماندگاری نمیرسید، زیرا اساسا بدون درک درست خواننده از محتوا، یک قطعه موسیقی نمیتواند فرم بگیرد. اینگونه است که آثارش، بدون اینکه تاریخ مصرف داشته باشند و به روزگار خاصی محدود شوند، برای همیشه جاودانه شدهاند؛ به طوری که حتی اولین آلبومهای او هنوز هم پس از گذشت چند دهه از انتشارشان، به اندازه روزهای اول باطراوت و قابل ارائه به نظر میرسند.
تعهد اجتماعی
فارغ از عرصه هنر و آواز که محمدرضا شجریان میتواند در آن به عنوان یک هنرمند تمامعیار و الگوی برجسته و اصیل هنرمند ملی، سالهای سال برای جوانها سرمشق واقع شود، او در قامت یک انسان هم از خصلتهایی قابل ملاحظه و فراموش نشدنی برخوردار بود. شجریان در مقام یک هنرمند متعهد، هرگز نان را به نرخ روز نخورد و از سر محافظهکاری و عافیتطلبی، نسبت به وقایع کشورش بیتفاوت ظاهر نشد. مهم نیست که چقدر با نقطه نظرات و دیدگاههای او در عرصههای مختلف موافق باشیم؛ محمدرضا شجریان به عنوان الگوی قابل احترامی از یک هنرمند شجاع و صریح، همواره نسبت به دگرگونیهای سرزمین خود دغدغهمند و کنشگر بوده است. اوج تعهد و نوعدوستی این هنرمند تکرارنشدنی در مجموعه اجراهای کنسرت مشهور «همنوا با بم» بهچشم آمد؛ جایی که بدون کوچکترین نشانهای از غرور و خودبینی، اجرای خاطرهانگیزی را برای هموطنان داغدیده ترتیب داد و عوایدش را به مردم شهر بم اختصاص داد.
مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» ساخته مهدی طوسی، از آثار قابل ملاحظه و بااهمیتی است که با تلاش برای واکاوی این بخش از شخصیت استاد شجریان و نظرخواهی از دوستان و نزدیکانش، نشان میدهد که او در ایجاد بخش عمدهای از این هیاهوها، کاملا بیتقصیر بوده و گروههای مختلف، بهخاطر جایگاه استوار شجریان در نزد افکار عمومی، سعی کردهاند از برخی اظهارات او برداشتهای مورد نظر خودشان را ارائه دهند.
مرد نکونام نمیرد هرگز
فقدان استاد شجریان، بیتردید ضایعهای بزرگ و دردناک برای جامعه ایران است؛ بهطوری که جای خالی او تا همیشه در فضای هنر این مرز و بوم به چشم خواهد آمد. با این حال، جامعه موسیقی کشور نسبت به سالها تلاش بیوقفه استاد شجریان برای زنده نگهداشتن و ارتقای موسیقی اصیل ایرانی، پس از او، رسالتی سنگین را بر دوش خود احساس خواهد کرد. شجریان یک عمر تلاش کرده تا تصویری جهانی و شایسته از موسیقی اصیل ایرانی ارائه دهد و به همین خاطر است که جامعه هنری پس از او، باید راهش را در مسیر تلاش برای پیرایش موسیقی ایران از ابتذالی که امروز تا حدی گریبان آن را گرفته است، ادامه دهد. به ویژه که حالا موسیقی ایرانی میتواند سبک هنری اصیل شجریان را به عنوان معیار قابل اعتنایی در تشخیص سره از ناسره در میزان ارج نهادن به گونههای مختلف موسیقی مورد استفاده قرار دهد.